محسن تنها، یکی از کارمندان سازمان آتشنشان تهران با خبرنگار ماهنامه حریق درباره این حرفه و حوادث مرتبط با آن به گفتوگو نشست.
محسن تنها: آغاز همکاری من با سازمان آتشنشانی تهران به سال 1385 بازمیگردد، در این مدت در ایستگاههای مختلفی کار کردم و به “مارکوپلو” معروف هستم و اکنون نیز در ایستگاه 109 خدمت میکنم.
چرا به مارکوپلو معرف شدید؟
به دلیل اینکه اصولا سیستم مدیریتی غرور در پرسنل را نمیپسندند و مدیران من را به خاطر این خصوصیت اخلاقی به ایستگاههای مختلف میفرستادند.
حرفه آتشنشانی در ایران به عنوان مشاغل سخت به شمار میآید؟
متاسفانه موضوع قابل توجه و تامل در این است که این حرفه اصلا جزء مشاغل سخت به شمار نمیآیند. در سالهای گذشته بسیاری از کارمندان این سازمان با مدرک تحصیلی سیکل و دیپلم استخدام میشدند اما الان بیش از 80 درصد پرسنل این سازمان از تحصیلات دانشگاهی برخوردارند. این موضوع باعث بیداری پرسنل شده تا نسبت به دریافت حقوق متناسب با خدماتی که ارایه میدهند، اقدام و تلاش کنند تا در جرگه مشاغل سخت قرار گیرند.
فعالیت سازمان آتشنشانی تنها به اطفای حریق منتهی میشود یا مسایل دیگر را هم در برمیگیرد؟
نام کامل این سازمان، سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی است که تمامی خدمات در این زمینه را شامل میشود. در این سالها علاوه بر اطفای حریق و ارایه خدمات ایمنی، برای مشاهده موش و زنبور هم به ساختمانهای مختلف اعزام شدیم.
البته در اغلب کشورها برای چنین کارهایی از شرکتهای بخش خصوصی استفاده میکنند، متاسفانه در ایران چندین پرسنل متخصص آتشنشانی با تجهیزات یک سازمان دولتی که بیش از یک میلیارد ارزش دارند برای گرفتن موش به ماموریت میرود. این پتانسیل میتواند در جای دیگر به خدمت گرفته شود و حتی مسیری که این گروه طی میکند هم هزینهبر است.
فیلم ترسناک هرگز نمیبینم
در سیلی که چند روز در تهران پیش رخ داد، برای کشف جسد به رودخانه کن اعزام کردیم که خوشبختانه در آن جسدی را کشف نکردیم. در زمانهای گذشته فرد بسیار حساسی در این موضوع بودم و فیلم ترسناک هم به هیچ عنوان تماشا نمیکنم اما از جمله شگفتیهای شغل ما در این است که در حادثه فجیعترین صحنه را میبینیم اما ذرهای ترس و استرس به ما وارد نمیشود. به عنوان مثل در حادثه تصادفی که در یکی از اتوبانهای تهران رخ داد، پای یکی از سرنشینها قطع شد، نزدیک به20 دقیقه این پای قطع شده را محکم در دستانم نگه داشتم تا رسیدن اورژانس، خونریزی نکند و امکان پیوند آن با فرد مصدوم وجود داشته باشد.
یک خاطره جالب از مدت زمان فعالیتتان تعرف میکنید.
خاطره در کار ما بسیار زیاد است و به دلیل جو ایستگاهی که اغلب آتشنشانها جواناند و مدت زمان طولانی را کنار هم هستند، اعضای هر ایستگاه شبیه به خانوادهاند. در واقع، هر حریق و حادثه به خودی خود یک خاطره است البته این خاطرات دربرگیرنده شیرنیها و تلخیهای زیادی است.
یکی از دلنشینترین خاطراتی که میتوانم تعریف کنم؛ روزی برای بازدید منطقه و شناسایی مناطق پرخطر با ماشین آتشنشانی در سطح شهر تهران حرکت میکردیم، در این حین ماشینی به فاصله 10 متری ما به طور ناگهانی آتش گرفت، سرنشینهای آن برای اطفای حریق تلاش میکردند اما کاری از دستشان برنمیآمد. ما که در این صحنه حضور داشتیم در کسری از دقیقه خود را به محل حادثه رساندیم و آتش را خاموش کردیم.
سرنشینان این ماشین پس از اطفای حریق، در کمال صداقت تشکر میکردند و در ادامه گفتند که چندی پیش هم داشتههامون را فروختیم تا این ماشین را بخریم و چرخ زندگیمان را با آن بچرخانیم، اگر در این حادثه برای ماشین اتفاقی میافتاد ما از زندگیمان ساقط میشدیم.
با توجه به اینکه اخیرا یکی از آتشنشانها در استان بوشهر به شهادت رسید، شنیدن این خبر برای شما چه حسی را تداعی کرد؟
ابتدا باید بگویم که به شهدای ایران اعتقاد و احترام ویژهای دارم و پس از ورود به سازمان آتشنشانی دیدم که در این حرفهام شهادت رخ میدهد. در واقع میشود گفت که راه شهادت هنوز در برخی مشاغل مثل آتشنشانی باز است.
و ارادت خاصی به شهدای آتشنشانی دارم و به نظرم یکی از قشنگترین شهادتها در این حرفه اتفاق میافتد زیرا در بسیاری از جنگها شهادت برای مقابل با ظلم و زور است اما در آتشنشانی هدف شهادت فقط حفظ جان سایر افراد است که طعم شهادت را شیرینتر میکند. مثل شهادت شهید امید عباسی، آتشنشانی که ایثار کرد و ماسک تنفسی خود را به یکی از حادثهدیدهها داد.
باید یادآور شد فعالیتی که در ایستگاههای آتشنشانی انجام میدهیم بسیار سرعتی و ناگهانی است مثلا با یک تماس در نیمههای شب که خوابیدهایم، باید خود را به سرعت به محل حادثه برسانیم. این موضوع سبب افزایش ایجاد ایست قلبی میان آتشنشانها شده، در این شرایط حتی حرفهایترین ورزشکاران هم کم میآورند.
خود من بارها در ماموریت از حال رفتم و چند باری مرگ را از نزدیک لمس کردم. به عنوان مثال در حادثه حریقی سرلوله (رهبر گروه) بودم، پس از رسیدن به موقعیت که طبقه سوم یک ساختمان قدیمی بود، من تنها کسی بودم که وارد حریق شدم، حرارت آنجا بسیار بالا و دامنه دیدم تقریبا صفر بود.
پس از عبور از دری که با حدس و گمان یافتم، برای اطفا آب را زدم اما همان لحظه متوجه شدم که از شدت گرما دارم آتش میگیرم، آب را به روی خودم ریختم اما حرارت بسیار بالا بود، خواستم عقبنشینی کنم ولی به نظرم آمد که یک فرد قوی هیکل من را گرفته و نمیتوانم تکان بخورم. در حالت کور، دستم را چرخاندم، یک دستم به لبه پله و دست دیگرم به نرده ساختمان رسید و با شدت خودم را به سمت آنها کشیدم. راست میگویند در زمان بحران زور آدم چند برابر میشود، در آن لحظه به قدری فشار آوردم که لباس مستحکم آتشنشانی تکه تکه شد. پس از پایان عملیات دیدم لباس آتشنشانیام به در آلومینیومی چسبیده و یکی از درهای ساختمان از شدت حرارت ذوب شده و لباسم را احاطه کرده، شما تصور کنید که اگر من در آن لباس گیر کرده بودم چه بلایی سرم میآمد.
لباسهای اطفای حریق آتشنشانها سه لایه دارد که لایه نخست آن پنبهای، لایه دوم شبیه لاستیک بوده و مانع ورود آب داغ است و ضربگیر دارد. لایه سوم نیز کرتکس است و مقابل حرارت، مقاومت بسیار بالایی دارد. خوشبختانه سازمان آتشنشانی تهران از به روزترین مواد، امکانات و تکنولوژی دنیا برخوردار است.
حریق بیشتر در ساختمانهای جدید رخ میدهد یا قدیمی ؟
حریق انواع مختلف صنعتی، شیرینیها، خودرو، منازل مسکونی جدید و قدیمی و برجها را دارد. حریق ساختمانهای قدیمی با ساختمانهای هوشمند کاملا فرق داشته و اطفای آن نیز به همین ترتیب تفاوت دارد. حادثه حریق در ساختمان 10 طبقه را نمیتوان به شیوههای سنتی در آتشنشانی، لولهکشی کرد تا به محل حریق رسید و جدای از این مسئله تقریبا یک فرد پس از دویدن 5 – 6 طبقه حتی اگر ورزشکار باشد، تخلیه انرژی در بدنش صورت میگیرد، حال تصور کنید آتشنشان با تجهیزاتی به وزن حدود 20 کیلوگرم باید این طبقات را به سرعت طی کند. قطعا اطفای حریق به روش سنتی برای چنین ساختمانیهایی امکانپذیر نیست.
سازندگان ساختمانها در برجها و ساختمانها بالای10 طبقه، سیستم اطفای حریق خشک و تر تعبیه میکنند و شهرداری ارایه پایانکار به این ساختمانها را منوط به تاییدیه گواهینامه آتشنشانی میداند. اما معمولا پس از ارایه گواهینامه آتشنشانی سیستم تر اطفای حریق خالی از آب بوده و در سیستم خشک نیز ته سیگار پر شده است.
همچنین در ایستگاههای آتشنشانی به نردبان 54 متری برای اطفای حریق نیاز است این نردبانها بار بسیار زیادی را به زمین وارد میکنند. در حادثه حریق یکی از برجهای شهرک غرب، زمین مقاومت سنگینی نردبان را نداشت زیرا خاک آن دستی بود. نردبان علم شد و آتشنشان از آن بالا رفت اما به طور ناگهانی جک نردبان از جایش درآمد و همکارمان به شهادت رسید و نردبان نیز از بین رفت. در کشورهای پیشرفته همانطوری که در برجها پد هلیکوپتر قرار میدهند، جایگاهی برای ماشینهای آتشنشانی هم ایجاد میکنند اما در ایران این موضوع رعایت نمیشود. در حقیقت ساختمانهای قدیمی خطرات خود و ساختمانهای جدید نیز خطرات ویژه خود را دارند.
آیا شما در این حرفه مانند فعالان سایر مشاغل به روزمرگی رسیدید؟
خوشبختانه کارمندان حرفه آتشنشانی جواناناند اما برخی ایستگاهها در مناطقی ساخته شدهاند که بالقوه حادثهساز نیستند، فعالیت آتشنشانهایش محدود بوده و ممکن است 3 ماه زنگی به آن نخورد. شاید در این ایستگاهها حس روزمرگی برای آتشنشانها ایجاد شود.
هنوز مزاحمتهای تلفنی برای آتشنشانها وجود دارد؟
متاسفانه این مزاحمتها خیلی زیاد رخ میدهد. معمولا برای مزاحمتهایی که اخلال در روند کار ایستگاه ایجاد میکنند، سازمان آتشنشانی از طریق مخابرات به موضوع رسیدگی میکند.
و ناگفتههای حرفه آتشنشانی …
آتشنشان تمام هم و غمش در کار خدمترسانی به مردم است و جوی که در این محیطها حاکم است، تعارفی نیست. زمان کار آتشنشانها 24 – 48 است اما متاسفانه آنها مجبورند برای تامین معاش خود در 48 ساعت بیکاریشان، بیرون کار کنند که به نظرم این یک ضعف است زیرا آتشنشان باید در این زمان انرژی کسب و استراحت کند که عملا این موضوع محقق نمیشود.
این موضوع ناشی از نیاز آتشنشانهاست. این سازمان زیرمجموعه سازمان شهرداری است اما آتشنشانها با این سختی کار و تحصیلات، بسیار کمتر از کارمندان شهرداری حقوق و خدمات دریافت میکنند. این موضوع باعث شده که ما از لحاظ مادی مظلوم واقع شویم در حالی که مسئولان باید به این موضوع رسیدگی کنند.
نظرات کاربران